اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

امام خمینی(ره) و ارزشهای دینی

حسین احمدی

 

امام خمینی(ره) در دوران مبارزه با آگاهی از الگوی غرب گرایی و ابراز نگرانی از تبعات و مضرات فرهنگ غربی، هر گونه سازش و مماشات و همکاری و همفکری با مارکسیتها و گروههایی که به ایدئولوژی اسلام ایمان نداشتند،را مطرود دانسته و حتی حاضر نبود برای سرنگونی رژیم پهلوی از کمک مارکسیت ها بهره گیرد...

محققان جامعه شناس ارزش را از نظر معنای لغوی هر چیز مفید، خواستنی یا تحسین بر انگیز برای فرد یا اجتماع می دانند(1) در حقیقت ارزش از بنیادی ترین عوامل تبیین اندیشه،شکل گیری اعمال فردی و جمعی و پیدایش حیات اجتماعی است که به فرهنگ جامعه معنا و مفهوم می بخشد.(2)امام خمینی(ره)نیز ارزشها را به دو دسته تقسیم می نماید:

1- ارزشهای الهی که ملهم از مکتب حیات بخش اسلام است.

2- ارزشهای مادی که برگرفته از مکاتب مادی و خواهشهای نفسانی است.

ایشان ضمن تفاوت قائل شدن میان ارزشهای الهی و توحیدی با ارزشهای مادی و یادآوری این نکته که ارزشها در فرآیند مبارزه و انقلاب اسلامی ایران ریشه و مبنای الهی داشته(3)،اهمیت و اولویت را به حفظ ارزشهای الهی داده و در طول دوران مبارزه نیز همیشه توجه یاران و همراهان را به این مطلب جلب می کند که فقط برای خدا و رضا و رضایت او مبارزه کنید و معیار ارزشها را معیار توحیدی قرار دهید.(4)چنانکه در واکنش به کسی که به خاطر منبر رفتن در کاشان و مزاحمت ساواک،منبر و درآمد خود را از دست داده و از امام توقع پاداش و مزد داشت،فرمود:

...اگر فلانی برای من منبر رفته و مبارزه کرده،من نمی خواهم و چیزی ندارم که به او دهم و اگر برای خدا مبارزه کرده،چرا از من طلبکار است...(5)

آن بزرگوار در تمام دوران حیات خویش نسبت به ارزشها و آرمانهای مقدس اسلامی و انسانی حساسیت و توجه خاصی داشت و در بیانات و سکنات خود مواظب این نکته بود که خط سیر مبارزه از مسیر اصلی که همانا عمل به تکلیف الهی و اجرای احکام الهی است،تحت الشعاع مسائل حاشیه ای و باورهای الحادی و التقاطی قرار نگیرد.ایشان کوچکترین سستی و مسامحه در اجرای فرامین حق و تضعیف روحیه مسلمین را برنمی تابید. زیرا بر این باور بود که انجام چنین اعمالی شئونات مذهبی را کمرنگ نموده و جامعه اسلامی را در مقابل هجوم فرهنگی استعمار غرب و ابرقدرت شرق بی دفاع خواهد نمود.بر همین مبنا در هیچ شرایطی اجازه نمی داد  مکاتب الحادی و التقاطی با ادعاهای دروغین: آزادی، و طرفداری از خلق ، حقایق دینی و معارف معنوی قرآن و عترت را مورد یورش قرار دهند و اعتقاد مردم را نسبت به ارزشها و موازین دینی مورد تردید و تشویش قرار دهند. و با تبلیغات واهی و شبهه انگیز اذهان عمومی را مسموم نموده و مبارزان راه حق و حقیقت را به ادامه مسیر مقابله با استبداد و استکبار بدبین نمایند.بنابراین می توان مجموعه اهداف و راهکارهای نظری و عملی حضرت امام خمینی را در این رابطه این گونه دسته بندی نمود:

الف: استعمار ستیزی و عدم سازش با دشمنان دین و دیانت

رهبر فقید انقلاب اسلامی به استناد آیات و فرامین الهی هر گونه همکاری و همفکری با رهبران و احزاب غربی و شرقی را مردود و مطرود دانسته و استکبار ستیزی و مبارزه با ایادی شیطان را  سرلوحه کار خویش قرار داده بود.ایشان هدف اصلی دولتهای استعمارگر را محو قرآن و ارزشهای دینی دانسته و می فرمود:
...استعمارگران از آنجا که دیدند با سرنیزه  نمی توان مردم را از اسلام و مبانی قرآن دور کرد و به اغراض شوم و غارتگرانه خود دست یافت،تغییر نقشه داده و با طرحهای استعماری جدید و با تظاهر به اسلام در مقام محو اساس قرآن و اسارت ملتهای مسلمان و شکستن سد عظیم روحانیت برآمدند...(6)

از نظر ایشان برخی از مهمترین روشها و راهکارهای استعمارگران برای تسلط امپریالیستی بر جوامع اسلامی عبارت بودند از:

1- ضربه زدن به اسلام به نام اسلام

2- تحمیل عمال و وابستگان خویش بر جوامع مسلمان

3- معرفی اسلام به صورت ناقص و تحریف حقایق و ارزشهای آن

4- ترور و نابودی طرفداران اسلام ناب محمدی

5- تفرقه افکنی و ایجاد اختلاف بین مسلمانان

6-  شیوع سرمایه‌داری در کشورهای اسلامی(7)

معمار انقلاب اسلامی ایران هر یک از استعمارگران را از دیگری بدتر دانسته و از همه ابرقدرتها و قدرتهای شیطانی ابراز انزجار نموده و با صراحت خاص خویش می فرمود:

...آمریکا از انگلیس بدتر،انگلیس از آمریکا بدتر،شوروی از هر دو بدتر،همه از هم بدتر و همه از هم پلیدترند.(8) بر این مبنا می توان به این نتیجه رسید که در فرهنگ سیاسی امام خمینی(ره) غرب و شرق معنا و مفهومی یکسان و مترداف داشته و آن حضرت از هر دو ابرقدرت آن روز دنیا- ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی- تحت عنوان جنایتکار و استعمارگر یاد نموده و منشاء و ماهیت هر دو آنها را شیطانی می دانست.(9) بر همین مبنا می توان گفت که برخی از عناصر، مبانی و ارکان اصلی نگرش و طرح امام خمینی(ره)در مقابله با غرب و نگرش غربی عبارت بودند از:

1-  نفی اومانیسم غربی و تاکید بر احیای فطرت انسانی

2- ایجاد حکومت دینی مبتنی بر ارزشهای اسلامی و اخلاقی

3- اولویت و عنایت به جهان اخروی در عین اهمیت داشتن دنیا به عنوان کشتزار آخرت

4- تعادل بخشی میان جسم و روح با نگاه ویژه به نیازهای روحی

5-  داشتن هدف متعالی یعنی لقاء و رضای خدا حتی در آموختن علم و داشتن قدرت.(10)

ب: طرد فرهنگ و اندیشه های الحادی و التقاطی

الگوی های فرهنگی مجموعه ای از قواعد و هنجارها و اعتقادات مسلم اجتماعی یک جامعه است که روندی تکرارپذیر و مستمر داشته و اعمال فردی افرادی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.(11)امام خمینی(ره)در دوران مبارزه با آگاهی از الگوی غرب گرایی  و ابراز نگرانی از تبعات و مضرات فرهنگ غربی(12)،هر گونه سازش و مماشات و همکاری و همفکری با مارکسیتها و گروههایی که به ایدئولوژی اسلام ایمان نداشتند،را مطرود دانسته و حتی حاضر نبود برای سرنگونی رژیم پهلوی از کمک مارکسیت ها بهره گیرد:

...ما حتی برای سرنگون کردن شاه با مارکسیت ها همکاری نخواهیم کرد.من همیشه به هواداران خود گفته ام که این کار را نکنند.ما با طرز تلقی آنان مخالفیم.ما می دانیم آنها از پشت به ما خنجر زده اند و اگر روزی به قدرت برسند،رژیمی دیکتاتوری برقرار خواهند کرد و این مخالف روح اسلام است...(13) می دانیم که در سالهایی که امام رحمت الله علیه برای رهایی امت اسلامی و جامعه ستم زده ایرانی از چنگال بیداد ستمشاهی تلاش می کرد،گروهها و احزابی به مانند حزب توده نیز بر علیه رژیم پهلوی مبارزه می کردند و در پی آن بودند تا با جذب و جلب اقشار روشنفکر جامعه به نیات و منویات خویش جامه عمل بپوشانند.خوشبختانه در این زمان اقدامات فرهنگی کسانی چون دکتر علی شریعتی مانع از به دام افتادن جوانان به دامن مارکسیتها و کمونیستها شد.(14)و با ارائه تصویر تازه ای از اسلام،دانشجویان مسلمان انقلابی را به سمت و سویی سوق داد که در نهایت امام خمینی(ره)را به عنوان بهترین الگو و مرجع و رهبر مبارزه پذیرفتند.(15)بر این مبنا می توان گفت که اندیشه مارکسیسم در میان جامعه ایرانی قبل از انقلاب اسلامی جایگاه و منزلت چندانی نداشت و به سبب عدم سنخیت با اعتقادات مذهبی عامه مردم و وابستگی به استعمارگر شرق و در سایه روشنگری رهبر فرزانه انقلاب اسلامی خیلی زود از صفحه ذهن و هندسه فکری جوانان ایرانی محو شد.(16)نحله هایی به مانند سکولاریسم و ناسیونالیسم نیز به دلیل درایت و کفایت سیاسی امام خمینی(ره)در رهبری فکری و فرهنگی جامعه ایرانی در سالهای مبارزه،نتوانستند ارتباط گسترده و تاثیرگذاری بر روند فرهنگی ایران داشته باشند.(17)و به سبب ناسازگاری با ساختار کلی جامعه دینی و عدم هماهنگی با بافت اجتماعی ایران و باورهای انسان ایرانی از طرف رهبری انقلاب و مردم طرد شدند.امام خمینی(ره)حتی تحت تاثیر موج فریبنده افکار ناسیونالیستی و الگوی ایران گرایی نیز قرار نگرفته و آن را به منزله خروج از اسلام و مساوی با کفر و الحاد دانسته و مارکسیسم را نیز مکتب ظالم و الحادی محکوم به فنا و التقاط را ملغمه ای از دو سویه کفر خواند.(18)

 عده ای از نااهلان و جاهلان حتی در روزها و ساعات پایانی حکومت پهلوی نیز به فکر بهره برداری از دستاوردهای انقلاب و مخدوش کردن ارزشها دینی بودند.لذا به هنگام تصرف رادیو و تلویزیون اعلام کردند که اینجا  صدای انقلاب راستین ایران است.لیکن رهبر فرزانه انقلاب با هوشیاری و دقت خاص خویش بلافاصله به این سخن واکنش نشان داده و از شهید مطهری و آقای هاشمی رفسنجانی خواستند تا به مکان استقرار رادیو بروند و بگویند اینجا صدای انقلاب اسلامی است.(19)

بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران به تفکرات و اندیشه های التقاطی و ملی گرا به مانند نهضت آزادی نیز روی خوش نشان ندادند.زیرا آنان اعتقاد چندانی به سرنگونی سلطنت پهلوی و برچیدن نظام شاهنشاهی نداشتند و خواهان ادامه حکومت محمدرضا شاه در چارچوب قانون اساسی مشروطه بودند.(20)لیکن رهبری انقلاب خواهان و خواستار اسلامی بود که در پناه آن ضمن تضمین آزادی و استقلال ایران،پایگاه ظلم و فساد نیز در این کشور نابود شود.(21)همچنین امام خمینی(ره)در سایه درایت و فراست ذاتی خویش با سازمان مجاهدین خلق که از بطن نهضت آزادی متولد شده و در ابتدا توانسته بود با تمسک ظاهری به قرآن و نهج البلاغه اعتماد و اطمینان بسیاری از علما و یاران نزدیک امام را به سوی خود جلب نماید،نیز حاضر به ایجاد ارتباط و حمایت از آنها نشد و خط مشی سیاسی و عقیدتی آنان را مورد تائید قرار نداد.(22)عملکرد این سازمان منافق صفت در بعد از پیروزی انقلاب  اسلامی و تبانی آن با دشمنان انقلاب صحت نظر امام را تائید نمود.این فرقه که پس از پیروزی انقلاب به منافقین معروف شد،بعد از ناکامی در کسب پست و مقام،روبروی مردم و انقلاب قرار گرفته و علاوه بر ترور شخصیتهای نظام به مانند شهید دکتر بهشتی و شهید رجایی و باهنر و سوء قصد به جان مقام معظم رهبری،کمک اطلاعاتی زیادی به صدام حسین نمودند.و تا حد ممکن از خیانت به ملت و جفا در حق مردم ایران کوتاهی نکردند.(23)

 ج: ایجاد خودباوری در جامعه اسلامی و مردم ایران

انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) اصول، شاخصها، معیارها و موازین و ارزشهای پذیرفته شده در فرهنگ غرب را به زیر سؤال برد و به جای آنها ارزشهای متعالی نشأت گرفته از آیین مبین اسلام را مطرح ساخت.(24)به تعبیر شهید مطهری:

...امام خمینی(ره) به مردم ایران شخصیت داد و خود واقعی و هویت ملی و مذهبی آنها را به خودشان بازگرداند و آنان را از حالت خود باختگی و استسباع خارج کرد.این بزرگترین هدیه ای بود که رهبر انقلاب به ملت داد.او توانست ایمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها به خودشان مومن کند. (25)
و مردمان این سرزمین را چنان از شراب الهی و انگیزه خدایی سیراب نماید که بدون داشتن ترس و واهمی به استقبال مرگ و شهادت بروند.(26)این فراخوانی و دعوت به خودباوری نه فقط خاص مردم ایران بود،بلکه همه مسلمانان به دنبال دعوت و ندای عارفانه و انقلابی امام خمینی(ره)خویشتن را دوباره کشف کردند و در سراسر جهان برای تغییر سرنوشت خویش به تکاپو و تلاش و مبارزه روی آوردند.(27)رهبر فقید و فرزانه انقلاب اسلامی بر این باور بود که دیگران به ما القاء می کردند که ارزشهای انسانی به هر چه بیشتر فرنگی شدن است و ما باید از نوک سر تا پا فرنگی شویم.(28)حال آنکه ما باید خودمان باور کنیم که:

 ... آدم هستیم و این طور نیست که در همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم، و حتی اخلاق و زبان مان را نیز از آنها یاد بگیریم .و بدانیم که اگر متن و کتابی،چند کلمه انگلیسی در آن نباشد، نباید آن را بی ارزش بدانیم، زیرا همان مطالب را بدون چند کلمه خارجی هم می توان فهمید... (29)


البته امام خمینی متوجه این نکته بود که پاک سازی فرهنگ غربی و ایجاد خود باوری در میان مسلمانان و ایرانیان نیازمند به فرصت و داشتن برنامه دقیق و عالمانه است و برای تحقق و پیاده شدن فرهنگ و باور دینی باید سالهای زیادی وقت و هزینه صرف نمود.(30)به همین سبب در بیانات و فرمایشات عالمانه و روشنگرانه خویش مکرر به مسئولان فرهنگی و دولتمردان جمهوری اسلامی تاکید می کرد که همه تلاش فکری و عملی خویش را در راه ترویج ارزشها و الگوهای فرهنگ اسلامی و طرد باورهای غربی به کار گیرند و خود باخته فرهنگی الحادی نشوند.

 پی نوشت:

1- پرویز صانعی، جامعه شناسی ارزشها، انتشارات گنج دانش، 1372، ص 2 .

2-  عبدالحسین نیک گوهر، مبانی جامعه شناسی، انتشارات رایزن، 1369، ص 280 .

3- صحیفه نور(مجموعه رهنمودهای امام خمینی مدظله العالی)، شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی ،1361،صحیفه نور،ج17،ص127.

4- همان،ج13،ص132.

5- اکبر هاشمی رفسنجانی،انقلاب یا بعثت جدید،انتشارات یاسر،بی تا،ص76.

6- سید حمید روحانی،آوای انقلاب،(گزیده هایی از نامه ها و اعلامیه های و نطق های روشن بخش امام خمینی،انتشارات دارالفکر،1396ه.ق، ص119.

7- محمد حسین جمشیدی،غرب و مبانی فکری آن در اندیشه امام خمینی(ره)،مجله متین،شماره25،زمستان1383،ص37.

8- سید حمید روحانی،پیشین،ص129.    

9- محمد حسین جمشیدی، اندیشه سیاسی امام خمینی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی،1384،ص26.

10- همان،ص39.

11- منصور قنادان،جامعه شناسی(مفاهیم کلیدی)،انتشارات آوای نور،1375،ص85 .

12- صحیفه‏ى نور، ج 10،ص 56 .

13- طلیعه انقلاب اسلامی،ص6.

14- فرهاد شیخ فرشی،تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص 182.

15- جلال الدین فارسی،تاریخ مبارزات معاصر،مجله کتاب نقد،شماره 13،زمستان1378،ص188.

16- حسین ملانوری ،هویت فکری انقلاب اسلامی،مجله مبلغان،شماره50،اسفند1382، ص39.

17- همان،صص7-33.

18- صحیفه نور، ج 7، صفحه 129.

19- اکبر هاشمی رفسنجانی،پیشین،ص160.

20- اسناد نهضت مقاومت ملی ایران،انتشارات نهضت آزادی ایران،1365، ج1، ص17.

21- فریدون اکبرزاده، نقش رهبری در نهضت مشروطه-نهضت ملی نفت و انقلاب اسلامی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1380،ص205.

22- محسن بهشتی سرشت،امام خمینی و سازمان مجاهدین خلق( نقدی بر خاطرات لطف الله میثمی)،مجله متین،شماره 29- 28،پائیز و زمستان1384،ص81 .

23- برای مطالعه بیشتر پیرامون عملکرد و افکار و اقدامات سازمان مجاهدین خلق.ر.ک.حسین احمدی روحانی، سازمان مجاهدین خلق ایران،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1384.

24- محمد حسین جمشیدی،پیشین،ص18.

25- مرتضی مطهری،پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1361،ص95.

26- آیت الله بهشتی و محمد جواد باهنر، نقش قیامتی انقلاب اسلامی،انتشارات قیام،بی تا،ص111.

27- حامد الگار و دیگران، آرمان های انقلاب اسلامی ایران، ترجمه رفعت دینوری، انتشارات شباویز، 1362، ص27.

28- صحیفه نور، ج 19،ص11.

29- همان،ج18،ص161.

30- همان،ج 19،ص 110

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد