اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 خیلى خرسندم، متشکرم و خداى متعال را سپاسگزارم از اینکه این توفیق دست داد و توانستیم یک ماه رمضان دیگر، یک جلسه‌ى دیگر و ساعاتى دیگر در خدمت فرزانگان مؤمن و اساتید برجسته در کشورمان - از برادران و خواهران - باشیم و از بیانات خوبى که کردند، بهره‌مند شویم.
 روزهاى آخر ماه رمضان است و حال و هواى دل و جان مردم ما - از جمله شما - حال و هواى عبادت و خشوع و صفاست؛ ان‌شاءاللَّه. در دعاهاى این ایام و این شبها خواندید که: «اللّهمّ و هذه ایّام شهر رمضان قد انقضت و لیالیه قد تصرّمت».(1) عرض میکنیم: پروردگارا! شبهاى ماه رمضان سپرى شد، روزهاى ماه رمضان درنوردیده شد و ما نمیدانیم که در این روزها و شبهائى که گذشت، چه مقدار توانستیم ظرف وجود خودمان را از رحمت تو، از عنایت تو لبریز کنیم و چه مقدار بهره ببریم. و عرض میکنیم: «ان لم تکن رضیت منّا فالأن فارض منّا»؛ پروردگارا! اگر تا این لحظه ما نتوانسته‌ایم رضایت و خشنودى تو را کسب کنیم، درخواست و تمنا میکنیم که در همین لحظه رضایت خودت را شامل حال ما بفرما.
 خوب، طهارت و صفاى نفس براى همه مهم است، براى همه لازم است، در زندگى همه مؤثر است؛ اما به نظر من براى استادان و دانشمندان مهمتر است، مفیدتر است، پرسودتر است. اولاً به خاطر اینکه شما که استاد هستید، بیش از آن مقدارى که گفتار شما در تکوین شخصیت شاگرد و جوان اثر بگذارد، منش شما و رفتار شما اثر میگذارد - غالباً اینجور است - به طورى که اگر گفتار شما او را به یک جهتى سوق بدهد، اما رفتار شما همراه با آن جهت نباشد، این رفتار و منش تأثیر میگذارد در مخاطب شما، در شاگرد شما، در آن متعلم و جوانى که دانشجوى شماست. این، یک جهتِ اهمیت صفاى نفس است. اگر استاد ما از معنویت و روح باصفا برخوردار باشد، فضاى کلاس را، فضاى درس را، فضاى دل متعلم را منور خواهد کرد. ما به این احتیاج داریم. علاوه‌ى بر این، شما دانشمند هستید؛ لذا دانش اگر با نورانیت همراه باشد، جهت درست را پیدا خواهد کرد.
 این مطالبى که شما دوستان بیان کردید و موانعى، مشکلاتى، ایرادهائى که در زمینه‌هاى مختلف مشاهده میشود و بعضى را تذکر دادید، بسیارى از اینها به خاطر این است که علم در جهت درست خود - که سنت الهى است - حرکت نکرده است. این صفاى نفس و این نورانیت به دانشمند کمک میکند که علم را در آن جهتِ درست هدایت کند و پیش ببرد.
 این ایام و لیالى را قدر بدانیم. شما بیست و چند روز را روزه گرفتید، بحمداللَّه موفق بودید، یقیناً از انوار ملکوتىِ این شبها و روزها بهره‌مند شدید؛ این چند روز و چند شب باقیمانده را هم تلاش کنید که هرچه بیشتر ظرف واسع وجودى خودتان را سرشار و لبریز کنید از آبشار لطف و صفاى الهى که به سمت ما سرازیر است.
 دانشگاه، موتور پیشرفت کشور است؛ در این هیچ تردیدى نیست. اگر یک ملتى عزت میخواهد، اگر استقلال میخواهد، اگر اقتدار میخواهد، اگر ثروت میخواهد، باید دانشگاه خود را تقویت کند. خوشبختانه این نکته در ذهنیت مسئولین کشور جا افتاده است؛ همه این را درک کرده‌اند که باید به دانشگاه اهمیت بدهند.
 امروز کشور نیازمند یک جهاد علمى است. البته اینجا که عرض میکنم علم، منظورم معناى عام علم است؛ نه فقط علوم تجربى. ما یک جهاد علمى لازم داریم. من حالا خواهم پرداخت به بعضى از مطالبى که برادران و خواهران بیان کردند و اگر یک نقطه‌نظرى باشد، در ذیل بیانات دوستان عرض خواهم کرد؛ اما آنچه که به نظر من جمع‌بندى همه‌ى مسائل است - که بنده خود را متعهد میدانم که آن را، هم بگویم، هم دنبال کنم، هم با دقت و وسواس و دلواپسى نگاه کنم ببینم به کجا رسید - این است که کشور نیاز دارد به جهاد علمى.
 ببینید، جهاد یک معناى خاصى دارد. معناى جهاد فقط تلاش نیست. در مفهوم اسلامى، جهاد عبارت است از آن تلاشى که در مقابل یک دشمن است، در مقابل یک خصم است. هر تلاشى جهاد نیست. مجاهدت با نفس، مجاهدت در مقابل شیطان، جهاد در میدان نظامى، مواجهه‌ى با یک دشمن است؛ مواجهه‌ى با یک معارض است. امروز ما در زمینه‌ى علم نیاز داریم که اینجور تلاشى در کشور بکنیم؛ احساس کنیم موانعى وجود دارد، باید این موانع را برداریم؛ دارد معارضه‌هائى میشود، باید این معارضه‌ها را در هم بشکنیم؛ در زمینه‌ى عرضه‌ى امکانات علمى، خسّتهائى از سوى کسانى که صاحبان آن هستند - که کشورهاى پیشرفته‌ى علمى است - وجود دارد، باید در مقابل این خسّتها از خودمان عزت و جوشندگى و فورانِ از درون نشان بدهیم. امروز دنیا على‌رغم تظاهر به سخاوت علمى، در نهایتِ خسّت علمى است. آن کسانى که بر حسب عوامل گوناگونى توانستند در یک برهه‌اى پیشرفت علمى را صاحب و مالک بشوند و موتور پیشرفت را سوار بشوند و از همه‌ى بشر جلو بزنند - که همین کشورهاى پیشرفته‌ى غربى هستند، که تقریباً از دوره‌ى رنسانس به این طرف دست اینها افتاده؛ یک روز هم دست ما بود - اینها انحصارگرند، انحصارطلبند؛ اینها نمیخواهند دائره‌ى این دانش، دائره‌ى این اقتدار توسعه پیدا کند؛ با دانائى ملتها مخالفند؛ بخصوص بعد از آنکه این دانش در دست آنها وسیله‌اى شد براى سیاست. استعمار از علم پدید آمد. علم توانست آنها را قوى کند، مقتدر کند؛ لذا راه افتادند اطراف دنیا، استعمار به وجود آمد؛ والّا ملتها داشتند زندگى خودشان را میکردند. بریتانیا کجا، اندونزى کجا؟ اینها با ابزار علم رفتند آن مناطق را صاحب شدند. خوب، وقتى که استعمار از علم زائیده شد و قدرت بین‌المللى و قدرت سیاسى متکى به علم شد، این علم را در اختیار دیگران نباید بگذارند؛ والّا این قدرت تهدید میشود. و تا امروز همین جور عمل کردند.
 حالا یک ملتى اراده میکند و تصمیمى میگیرد که روى پاى خود بایستد، از استعداد خود استفاده کند، خوشبختانه این زمینه‌ها هم به یک شکلى براى او فراهم است - ملت ما اینجورى است - شاید بعضى از ملتهاى دیگر باشند که اگر چنانچه آنها تصمیم میگرفتند در مسئله‌ى علم روى پاى خودشان بایستند، نمیتوانستند؛ چون نه آن پیشینه‌ى تاریخى را داشتند، نه آن استعداد بومى و منطقه‌اى و ذاتى خودشان را داشتند. کشور ما بحمداللَّه اینها را دارد. انقلاب هم شد، حرکت عظیمى هم انجام گرفت، بیدارى‌اى به وجود آمد، احساس توانائى‌اى به وجود آمد، یک حرکت مهمى شروع شد، که خوب، پیشرفتهاى فراوانى هم داشته. ما باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که این حرکت در آغاز خود است. ما اول راهیم.
 دوستان اشاره کردند به برنامه‌ریزى سیصد ساله. البته من اعتقادى به سیصد سال برنامه‌ریزى ندارم؛ اما این فکر را، این روحیه را مى‌پسندم که احساس کنیم سى سال گذشته، ما قدم اولیم؛ ده قدم بخواهیم برداریم، میشود سیصد سال دیگر. باید بدانیم قدمهاى اولیم، باید بدانیم میتوانیم قدمهاى بلندترى را برداریم؛ این احساس باید به وجود بیاید. و من اعتقادم این است که این احساس حتماً به وجود مى‌آید؛ کمااینکه این حرکت عظیم علمى، این نوآورى علمى، این تولید علم، این پرداختن به مرزهاى دانش، به فکرمان نمیرسید که شدنى باشد؛ خوب، مطرح شد، گفته شد، دنبالگیرى شد؛ امروز شما ثمراتش را دارید مشاهده میکنید. بنابراین میتوانیم قدمهاى بلندتر را برداریم، میتوانیم کارهاى بزرگى را انجام دهیم.
 لازم است اول من راجع به آنچه که دوستان گفتند، یک مرورى بکنم؛ چون مطالبى که امروز دوستان اینجا مطرح کردند، حقیقتاً براى من بسیار خرسندکننده بود. البته همیشه اینجور نبوده. گاهى اوقات در جلسات استادان محترم نشستیم، برخاستیم، ولى من استفاده‌اى نکردم؛ امروز من خیلى استفاده کردم. مطالب متنوع بود، بسیار پرنکته بود؛ آنچه گفته شد، کاملاً زنده بود؛ هم نقطه‌نظرهائى که ایراد شد، نگاه‌هاى زنده‌اى بود، و هم پیشنهادهائى که داده شد و اجرائى و عملیاتى بود، بسیار خوب بود. امروز جلسه‌ى ما جلسه‌ى بسیار مفیدى بود و من دوست میدارم که مشروح این بیانات منتشر شود؛ حالا در رسانه‌ى ملى منتشر شود، خوب است؛ اما از آن بهتر این است که همه‌ى اینها تدوین شود، این گفته‌ها نوشته شود و پخش شود. حرفها، حرفهاى بسیار خوبى بود.
 یکى از دوستان اشاره کردند که دانشکده‌ى طب سنتى تشکیل شده؛ این براى من یک مژده است. یکى از دوستان راجع به نظام اقتصادىِ حاکم کنونى بر کشور مطالبى را بیان کردند و ادعا شد که ما از قانون اساسى فاصله گرفته‌ایم. البته من این اعتقاد را ندارم. من به برادر عزیزمان آقاى دکتر سبحانى اخلاص دارم. آقاى دکتر سبحانى را که میشناسیم، با نظرات ایشان هم من آشنا هستم، از برادران بسیار ارزشمند مایند؛ اما این حرف، حرف مورد قبول من نیست. حالا ممکن است بعضى از روبناها و پدیدارها مورد قبول ما نباشد - یقیناً هم موارد اینجورى وجود دارد - لیکن مبانى، مبانى درستى است؛ بخصوص همین مسئله‌ى سیاستهاى اصل 44 که حلاجى شده است، بحث شده است. نظرات ایشان و بعضى دوستان دیگر هم، چه آن وقتى که در مجلس بودند، چه غیر از آن، مطرح شده است.
 یکى از دوستان اشاره کردند به دانشگاه حکمت‌بنیان؛ این براى من حرف تازه‌اى بود. حالا آیا حکمت را به همان معنائى که آقاى دکتر فیاض گفتند، میگیرند - که آنچه ایشان از حکمت بیان کردند، کاملاً تعریف درستى است - یا به یک معناى دیگر، این را من نمیدانم؛ اما دانشگاه حکمت‌بنیان حرف تازه‌اى است، حرف نوئى است؛ و تازه‌تر این است که گفتند چنین دانشگاهى برخى از کارهایش هم انجام گرفته، دانشگاه تهران یک قسمتهائى را هم انجام داده؛ این براى من خیلى تازه است. من چنین چیزى نشنیدم و اطلاعى نداشتم از اینکه یک چنین کارى واقعاً در کشور پا گرفته باشد.
 پیشنهاد ایجاد رصدخانه‌ى پیشرفت نقشه‌ى جامع علمى را کردند؛ کاملاً درست است. این توى حرفهاى من هم که یادداشت کردم اینجا بگویم، بود. نقشه‌ى جامع علمى، هم برنامه‌ى اجرائى لازم دارد، هم - به تعبیر ایشان - رصدخانه‌اى براى اینکه ببینیم چقدر کار پیش میرود، تا برنامه منحرف نشود، متوقف نشود.
 درباره‌ى اهمیت علوم انسانى، خوشبختانه امروز دوستان به طور مستوفى حرف زدند؛ این همان حرف دل ماست. بنده که سال گذشته راجع به علوم انسانى مطلبى گفتم، ملاحظه کردم این حرف از سوى بعضى از افراد بازخوردهائى داشت که این بازخوردها علمى نبود، منطقى نبود. برداشتهائى از این حرف کردند که مطلقاً مورد نظر ما نبود. حرف ما درباره‌ى علوم انسانى همین حرفهائى است که این دوستان گفتند و کاملاً هم درست است: علوم انسانى اهمیت دارد، علوم انسانى کنونى در کشور بومى نیست، متعلق به ما نیست، ناظر به نیازهاى ما نیست، متکى به فلسفه‌ى ما نیست، متکى به معارف ما نیست، اصلاً ناظر به مسائل دیگرى است، مسائل ما را حل نمیکند. دیگرانى طرح مسئله کردند، براى خودشان حل کردند - به درست و غلطش هم کار نداریم - اصلاً از ما بیگانه است. البته در باب علوم انسانى الان مجال نیست من صحبت کنم. در آینده اگر عمرى بود و توفیقى، یک جلسه‌ى دانشگاهى دیگرى ان‌شاءاللَّه با اساتید محترم یا با دانشجویان خواهم داشت و آنجا راجع به مسائل علوم انسانى مفصل حرف خواهم زد. بنده در باب مسائل علوم انسانى خیلى حرف دارم.
 مشکلاتى که یکى از آقایان گفتند، کاملاً درست است. این عدم تغییر سرفصلهاى علوم انسانى که گفتند و زمانهایش را هم مطرح کردند، من اطلاع دارم؛ کاملاً درست است. واقعاً این عیب است که ما بیست سال، بیست و پنج سال سرفصل فلان دانش را اصلاً تغییر نداده باشیم؛ این نشان‌دهنده‌ى عدم جرأت ورود در مناقشه است؛ این همین چیزى است که ما از آن بیمناکیم. جرأت ندارند که مناقشه کنند؛ همان را که هست، درس دادند، باز هم درس میدهند؛ ده سال دیگر هم ممکن است همان را درس بدهند؛ در حالى که به تعبیر این برادر محترم، هر پنج سال در علوم انسانى گاهى تغییرات عمده‌اى به وجود مى‌آید؛ لااقل در بعضى از علوم انسانى حتماً اینجور است. من خیلى متشکرم از این برادرمان و برادران و خواهران دیگر و اساتید محترم که روى مسئله‌ى علوم انسانى فکر کردند. حرفها ناشى از مطالعه و تفکر و تأمل بود؛ خیلى باارزش بود.
 یکى از آقایان اشاره کردند که ما در برخورد با علوم انسانىِ کنونى، به جاى برخورد سلبى با رویکردهاى غربى، برخورد ایجابى بکنیم؛ به معناى اینکه رویکردهاى اسلامى را مطرح کنیم. بله، اساس قضیه همین است؛ شکى نیست. در خلأ که نمیشود زندگى کرد. وقتى مسئله مطرح شد، پاسخ میخواهد؛ یا پاسخ اوست، یا پاسخ ماست؛ منتها مهم دو چیز است: یکى اینکه همین پاسخى که ما داریم، باید تدوین شود - این کار را شما باید بکنید، این را اساتید حوزه و دانشگاه باید بکنند؛ کى این کار را بکند؟ این که دیگر کار دولتى نیست - دوم اینکه جرأت مناقشه‌ى در رویکرد کنونىِ غربىِ ناشى از لیبرال دموکراسى به وجود بیاید؛ این دو چیز لازم است. این هر دو چیز دست شماست؛ دست اساتید متخصص در علوم انسانى است. البته اینکه گفته شود یک مدیریتى لازم است، یک ساختار ویژه‌اى لازم است، اینها قابل تأمل است، قابل توجه است؛ باید رویش مطالعه کرد، حرف درستى هم هست - لااقل کلى‌اش درست است - لیکن به هر حال کار، کار اساتید علوم انسانى است.
 یکى از خانمها در مورد انتخاب دانشجویان و عدم تناسب پایان‌نامه‌ها با نیازهاى علمى صحبت کردند؛ که بسیار حرف درستى است، جزو حرفهاى ما هم هست. همچنین بر لزوم مسیر دوجانبه میان رهبرى و جامعه‌ى زنان تأکید کردند. البته نمیشود جامعه‌ى زنان را مقایسه کرد با دانشگاه یا نیروهاى مسلح. خوب، جامعه‌ى زنان یعنى نصف بیشتر جمعیت کشور؛ این را نمیشود مثلاً با یک جامعه‌ى دانشگاهى یا فرض کنید یک مجموعه‌ى نظامى مقایسه کرد؛ ولى خوب، حرف درستى است. به هر حال ما باید فکر کنیم و نقطه‌نظرهاى بانوان دانشمند و فرزانه و تحصیلکرده‌ى کشور را بشنویم؛ چون مسائل زنان، مسائل مهمى است؛ راست میگویند. واقعاً امروز مشکل زنان در دنیا - نه تنها در کشور ما - یکى از مشکلات اصلى است. در کشور ما مسائل زنان شاید نسبت به خیلى از کشورهاى دنیا، از جمله نسبت به کشورهاى غربى، مسائل کمترى است؛ آنجاها مسائلِ خیلى سخت‌ترى است.
 یکى از آقایان - آقاى دکتر زالى - پیشرفتهاى افتخارآمیز را در بخش پزشکى و درمان و سلامت و زیست‌فناورى ذکر کردند و آمارهاى بسیار جالبى دادند. اولاً ماشاءاللَّه به این حافظه که همه‌ى این جزئیات و خصوصیات را یکى یکى از حفظ شمردند؛ خیلى جالب بود. انسان این حافظه را تحسین میکند. ان‌شاءاللَّه همین حافظه برایشان بماند. این پیشرفتها باید مطرح شود، اینها باید گفته شود تا مردم بدانند. یک عده‌اى نشستند پاى دل دانشجو و استاد و آیه‌ى یأس خواندن و یأس‌پراکنى: آقا نمیشود، آقا نمیتوانیم، آقا فایده‌اى ندارد. اینها واقعاً مثل موریانه‌اند؛ موجودات پلید، مخرب، ویرانگر. کشور با طراوتِ تمام دارد پیش میرود. این درخت تناور نهالى بود، امروز بحمداللَّه شجره‌ى طیبه شده است؛ «کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء».(2) در همه‌ى بخشها ما داریم پیش میرویم. البته چالش هم داریم. آدم اگر بخواهد زمین نخورد، باید راه نرود. بخواهیم راه بیفتیم، زمین خوردن دارد، تنه زدن دارد، تنه خوردن دارد. چالش، خاصیت حرکت یک ملت است؛ بدون چالش که نمیشود. با این طراوت، با این ایستادگى، ملت دارد جلو میرود؛ یک عده‌اى مى‌نشینند گوشه و کنار، بیخ گوش این، بیخ گوش آن، با دانشجو، با استاد، با هر کدام یک جور، با مردم عادى یک جور، آیه‌ى یأس خواندن و یأس‌پراکنى. نه، واقع قضیه همین چیزى است که ایشان گفتند. البته ایشان بخش پزشکى را گفتند؛ در بخشهاى گوناگون همین جور است و دوستان هم مطالبى را در بخشهاى گوناگون مطرح کردند. البته من دیدم بعضى از این دوستانى که صحبت کردند، از برخى قسمتها اطلاع ندارند؛ بنده اطلاع دارم. مثلاً در فناورى‌هاى نظامى، کارهاى فراوانِ عجیب و غریبى شده. آن چیزهائى که انسان توى تلویزیون مى‌بیند، ویترین است؛ ویترین که نمیتواند آن حقیقت کار و آن عظمت کار و آن پیچیدگى کار را نشان بدهد. کار خیلى انجام گرفته.
 یکى از آقایان راجع به مسئله‌ى تولید فکر مطلب بسیار مهمى گفتند؛ کاملاً درست است. پایه‌ى علم هم بر فلسفه است؛ فلسفه نباشد، علم وجود ندارد. اگر استنتاج فلسفى نباشد، اصلاً علم میشود بى‌معنا. تولید فکر خیلى مهم است. البته تولید فکر از تولید علم دشوارتر است. متفکرین و نخبگان فکرى در معرض آسیبهائى هستند که نخبگان علمى کمتر در معرض آن آسیبها قرار میگیرند. بنابراین کار، کار دشوارى است؛ اما بسیار مهم است. نکته‌اى که مطرح کردند، نکته‌ى درستى بود؛ بنده بهره بردم و این را قبول دارم.
 راجع به تاریخ اندیشه‌ى عقلى هم کارهائى دارد انجام میگیرد. اینکه گفتند کارى انجام نگرفته، چرا، در این زمینه کارهائى دارد انجام میگیرد. خوب، فلسفه مال ماست؛ مهد فلسفه، کشور ماست. آنچه که در کشور ما به نام فلسفه وجود دارد، به عنوان فلسفه و به معناى فلسفه بسیار نزدیکتر است تا آنچه که در اختیار غربى‌هاست، که امروز فلسفه‌ى آنها سر و صدایش دنیا را پر کرده. خوب، کار کنند. حوزه‌هاى ما مرکز فلسفه است؛ پرورش‌یافتگان حوزه‌ها، اساتید بزرگ فلسفه هستند؛ در دانشگاه‌ها هم خوشبختانه این معنا رسوخ پیدا کرده؛ بنابراین در زمینه‌ى تولید فکر - که منبعث از نگاه فلسفى است - باید کار شود.
 راجع به علم اقتصاد بیاناتى گفتند؛ حرف کاملاً درستى است. کوتاهى‌هائى شده؛ باید حتماً این کار انجام بگیرد، باید هم سرمایه‌گذارى بشود. بسیار نکته‌ى درستى بود که ما پولى که براى یک سد یا براى یک نیروگاه یا براى یک بزرگراه میدهیم، این پول را نمیگذاریم براى یک رشته‌ى مهمى از رشته‌هاى علوم انسانى، که حالا مثلاً علم اقتصاد است. این حرفها درست است؛ اینها را ما قبول داریم.
 یکى از آقایان پشت صحنه‌ى پزشکىِ مصرف‌گرا را گفتند. جاى این شوخى وجود دارد که حالا بالاخره شما خودتان نسخه میدهید یا نمیدهید؟ دوا چقدر تجویز میکنید؟ ایشان پزشک محترم و معتبرى هستند.
 من توصیه‌هاى زیادى داشتم؛ نکات متعددى اینجا یادداشت کردم - که در واقع یک دفترچه است - منتها چون وقت نیست، فقط دو تا نکته‌اش  را عرض میکنم. یکى همین مسئله‌ى نقشه‌ى علمى است. نقشه‌ى جامع علمى کشور - آنطور که به من گزارش دادند - خوشبختانه کارهاى نهائى‌اش انجام گرفته و نزدیک به تصویب نهائى و ابلاغ است. اگر چنانچه این نقشه‌ى جامع علمى در اختیار همه‌ى ما در دانشگاه‌ها قرار بگیرد، آن وقت روى این باید کار کرد. همه باید ملتزم و پایبند باشند. اولاً نقشه‌ى جامع علمى احتیاج دارد به یک برنامه‌ى اجرائى. بایستى مسئولین دستگاه‌هاى دولتى بنشینند برنامه‌اى را طراحى کنند تا این نقشه‌ى جامع علمى بتواند عملیاتى و پیاده شود و تحقق پیدا کند. به قول یکى از آقایان، فقط این نباشد که ما علم را تولید کنیم، بعد منتشرش نکنیم، بگذاریم کنار، از آن استفاده نکنیم؛ باید از این استفاده کنیم. ثانیاً نقشه‌ى جامع علمى بایستى زنده و پویا و به‌روز باشد. ما نمیخواهیم یک چیزى براى سالیان متمادى درست کنیم؛ این مال امروز است. اى بسا تا سه سال دیگر، پنج سال دیگر وضعیت به گونه‌اى بشود که مجبور شویم بخشى از این نقشه را جابه‌جا کنیم؛ باید بکنیم. نقشه باید زنده و پویا و به‌روز باشد؛ یک عده‌اى باید مراقب این معنا باشند. ثالثاً برنامه‌هاى پنج ساله‌ى توسعه در زمینه‌ى آنچه که مربوط به دانش و آموزش عالى است، باید دقیقاً بر طبق نقشه‌ى جامع علمى طراحى و برنامه‌ریزى شود. برنامه‌هاى توسعه بایستى از نقشه‌ى جامع علمى در این بخش خاص تبعیت کند. همچنین سازوکار قوى هم براى نظارت وجود داشته باشد؛ که این را هم دوستان گفتند.
 نکته‌ى دیگر این است که توسعه‌ى آموزش عالى باید در جهت هدفها باشد. مسئولان آموزش عالى باید از توسعه‌ى غیرهدفمند بشدت پرهیز کنند؛ چون این، هم اتلاف مال است، هم اتلاف و ضایع کردن منابع انسانى است. باید ببینیم چه لازم داریم، باید ببینیم هدف چیست و به کجا میخواهیم برسیم؛ بر اساس آن، فضاى آموزشىِ آموزش عالى را توسعه دهیم. بنابراین برحسب نیاز، دنبال اهداف خودمان باشیم. به نظر من این مسئله‌ى خیلى حساس و مهمى است. نیازهاى اصلى کشور در حوزه‌ى علوم و فناورى باید احصاء شوند؛ در زمینه‌ى علوم انسانى هم همین جور؛ بر اساس اینها برنامه‌ریزى شود؛ معلوم شود که چه تعداد دانشجو میخواهیم، چقدر دانشگاه میخواهیم، چه رشته‌هائى را لازم داریم، در چه سطوحى این رشته‌ها بایستى تعلیم و تعلم پیدا کند.
 امیدواریم خداوند متعال به همه‌ى ما کمک کند تا ان‌شاءاللَّه بتوانیم آنچه را که مورد رضاى اوست و براى پیشرفت کشور و براى پیشرفت روزافزون ملتمان لازم است، تأمین کنیم؛ آن را با هدایت الهى بفهمیم و بعد هم بتوانیم ان‌شاءاللَّه در راه آن قدم برداریم و همه‌ى توانمان را صرف آن کنیم.
 پروردگارا! آنچه گفتیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول بفرما. ما را بر آنچه مى‌اندیشیم، فکر میکنیم و تکلیف خود میدانیم، راهنمائى و کمک بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى کن. این ماه رمضان را براى همه‌ى ما مبارک قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) مفاتیح الجنان، از دعاهاى دهه‌ى آخر ماه رمضان‌
2) ابراهیم: 24

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد