اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

بیانات در دیدار نخبگان جوان‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خیلى متشکریم از برادران و خواهران عزیز؛ چه فراهم‌آورندگان این اجلاس بسیار خوب، چه برادران و خواهرانى که بحث کردند و نظر دادند. جلسه، بسیار جلسه‌ى خوبى بود. من امروز حقیقتاً از دیدار شماها و از سخنان و بیانات شماها، هم خیلى خوشوقت شدم، هم استفاده کردم.
 البته این دو سه مطلبى که دوستان در خلال جمع بیان کردند، نه اینکه اینها مسائل کوچکى باشد، کم‌اهمیت باشد؛ نه، بالاخره هر مطلبى، هر مسئله‌اى، هر مشکلى در کار هر شخصى و فردى فى‌نفسه اهمیت دارد - در این تردیدى نیست - من هم هیچ گله‌اى ندارم از اینکه چرا دوستان بلند میشوند و این مطالب را میگویند؛ نه، مطلقا اینجور نیست؛ اگر همه‌ى شما هم یکى یکى بلند میشدید و مطلبى میگفتید، من مستمعم، من گوش میکنم و خرسند هم میشوم از اینکه بشنوم؛ منتها اولویتها را باید رعایت کرد. این جلسه، جلسه‌ى مسائل کلان است؛ جلسه‌ى مسائل جمع است. اگر ما بتوانیم به برکت این جلسه و اینگونه جلسات، یک فضائى را، یک فکرى را، یک انگیزه‌ى عامى را در محیط عمومى کشور به وجود بیاوریم، این مشکلات بتدریج حل خواهد شد؛ و امیدواریم که همین جور هم بشود.
 در برنامه‌ریزى توسعه‌ى کشور، آن چیزى که خیلى مهم است، این است که ما ببینیم عمده‌ى تمرکز سرمایه‌گذارى‌هاى مادى و معنوى ما باید کجا باشد؛ چون بدیهى است سرمایه‌ى مادى و سرمایه‌ى معنوى - یعنى همت و نیروى انسانى و انگیزه - نامحدود نیست. اگر میخواهیم کشور را به توسعه برسانیم - توسعه به معناى مطلوب و منظور خودمان، نه لزوماً توسعه به معناى رائج غربى - ببینیم کجاها باید بیشتر براى سرمایه‌گذارى متمرکز شویم.
 اعتقاد راسخ من این است که اگر چنانچه بر روى مسئله‌ى علم و فناورى و نخبه‌پرورى سرمایه‌گذارى کنیم، حتماً در یکى از بااولویت‌ترین کارها سرمایه‌گذارى کرده‌ایم. پیشرفت علمى و به دنبال آن، پیشرفت فناورى، به کشور و ملت این فرصت و این امکان را خواهد داد که اقتدار مادى و معنوى پیدا کند. بنابراین با یک نگاه راهبردى، علم یک چنین اهمیتى دارد. تکیه‌ى ما بر این اساس است. حالا این علم با چه هدفى است، اگر ان‌شاءاللَّه وقت بود و من هم یادم ماند، در آخر شاید یک جمله‌اى عرض خواهم کرد که جهتگیرى حرکت علمى ما چه باید باشد.
 بنابراین یکى از بااولویت‌ترین کارها عبارت است از مسئله‌ى علم و فناورى؛ این در کشور لازم است. ما در این زمینه‌ها یک عقب‌افتادگى مزمنِ تاریخىِ فاحشى داریم، که گناهش به گردن آن کسانى است که با سیاست خودشان، با رفتار خودشان، با طمع‌ورزى‌هاى خودشان، با سهل‌انگارى‌هاى خودشان، این بیمارى مزمن را بر یک چنین ملت بزرگى تحمیل کردند. و ما حالا میخواهیم خودمان را از زیر این بار، از زیر این بختک سنگین خلاص کنیم. بنابراین من، شما، مسئولین ذى‌ربط، مسئولین بخشهاى مختلف کشور و هر انسان باشرف در این کشور که امکانى دارد، باید در این زمینه تلاش کند؛ هر کس به قدر خودش. همه مسئولند؛ از یک دانشجوئى که امسال وارد دانشگاه شده، تا دانشجوهاى برتر و بالاتر، تا اساتید، تا مسئولین نظام آموزشى و علمى کشور، تا بخشهاى مختلف، در سلسله‌مراتب ادارى و علمى کشور. همه باید تلاش کنیم، همه باید کار کنیم، همه باید بدویم تا بتوانیم این عقب‌افتادگىِ تاریخىِ تحمیل‌شده‌ى بر خودمان را جبران کنیم؛ این یک مسئله‌ى جدى است.
 خوب، من به شما عرض میکنم؛ در این مسیر، شتاب و موفقیت، در طول چندین سال گذشته محسوس است. شما این را بدانید - شاید هم میدانید؛ البته من آمارهاى بیشترى دارم، اطلاعات وسیع‌تر و جزئى‌ترى دارم - که در هفت هشت ده سال اخیر، کشور یک حرکت عظیمى در این زمینه انجام داده و کارهاى بزرگى انجام گرفته. البته بعضى گوشه کنار، توى دانشگاه و بیرون دانشگاه، یأس‌آفرینى و منفى‌بافى میکنند؛ اما بیخود میگویند، دروغ میگویند. بعضى از اینها غافلند، بعضى هم بدتر از غافل. حرکت، انصافاً حرکت موفقى بوده است. در این سالها کارهاى بزرگى انجام گرفته. ملت، جوانان، مجموعه‌ى علمى، دانشگاه‌ها، مدیران علمى نشان دادند که استعداد خوبى وجود دارد براى این حرکتى که مورد نظر ماست. بنابراین ما پیشرفت کرده‌ایم.
 این پیشرفت اقتضاء میکند که ما امیدوارانه‌تر پیش برویم. نظر تعداد قابل توجهى از کارشناسان ایرانى و غیر ایرانى این است که کشور ما قبل از موعد معین، یعنى 1404 - که پایان دوره‌ى برنامه‌ى چشم‌انداز بیست ساله است - به آن چیزى که در چشم‌انداز وعده داده شده، خواهد رسید؛ یعنى رتبه‌ى اول علمى در میان کشورهاى اسلامى. برآوردها این است؛ این به خاطر شتابى است که وجود دارد. پس امیدوار باشیم، لحظه‌ها را از دست ندهیم، به نیروى خودمان اتکاء کنیم و حرکت را با جدیت، با صمیمیت و با شرائط لازم ادامه دهیم. این یک نکته.
 نکته‌ى دوم این است که از این کارهاى علمى‌اى که دارد میشود، هم من و هم هر فردى از افراد کشور که مطلع باشد، افتخار میکند. به پیشرفت علمى در مسئله‌ى هسته‌اى، همه افتخار میکنیم؛ به پیشرفتهاى بسیار حائز اهمیت در زمینه‌ى سلولهاى بنیادى - که گفته شد - و کارهاى عظیمى که در این زمینه انجام گرفته، همه افتخار میکنیم؛ در بخش نانو، در بخش فناورى زیستى و غیرذلک پیشرفتهاى خوبى صورت گرفته و همه افتخار میکنیم؛ اینها چیزهاى کوچکى نیست، چیزهاى بزرگى است؛ لیکن اینها چیزهائى نیست که بتواند به ما بگوید کشور از لحاظ علمى، یک پیشرفت مطلوب و کاملى کرده است. با اینکه در بعضى از این رشته‌ها تازه وارد شده‌ایم، در عین حال جزو ده کشور اول دنیا هستیم که این فناورى‌ها یا این دانش را داریم؛ لیکن این کافى نیست.
 چى لازم است؟ آنچه در کشور لازم است و میتواند موقع و جایگاه علمى کشور را به طور شایسته و افتخارانگیز به ما نشان دهد که بالا رفته، وجود یک چرخه‌ى علمىِ کامل است. در همه‌ى بخشها یک چرخه‌ى به‌هم‌پیوسته‌ى مهمى از انواع دانشهائى که مورد نیاز کشور است، باید وجود داشته باشد تا اینها هم‌افزائى کنند و به کمکِ هم بیایند. یک مجموعه‌ى کامل علمى در کشور بایستى به وجود بیاید؛ این هنوز نشده. این جزیره‌ها بایستى به طور کامل به هم متصل شوند، یک مجموعه‌ى واحد تشکیل شود؛ به هم کمک کنند، همدیگر را پیش ببرند، هم‌افزائى کنند، راه را براى جستجو و یافتن منطقه‌هاى تازه‌ى علمى در این آفرینش وسیع الهى باز کنند؛ سؤال مطرح کنند، به آن سؤالها پاسخ داده شود؛ اینها همه‌اش لازم است.
 ما سرمایه‌گذارى‌هاى مقطعى زیادى داشتیم، پیشرفتهاى مقطعى هم زیاد داشتیم که قائم به اشخاص بوده، قائم به گروه‌هاى خاص بوده؛ این بایستى در همه‌ى بخشها، در همه‌ى رشته‌ها توسعه پیدا کند؛ یک جریان عامِ تمامى‌ناپذیر در زمینه‌ى علم و در همه‌ى رشته‌هاى علوم به وجود بیاید؛ از علوم انسانى تا علوم تجربى و انواع علوم بایستى ما این پدیده را ببینیم و مشاهده کنیم. این کار، تلاش لازم دارد؛ این همانى است که من در یک جلسه‌اى با جمعى از فرزانگان و دانشگاهیان - که به نظرم ماه رمضان بود - گفتم جهاد علمى لازم است، مجاهدت لازم دارد.
 خوب، اگر بخواهیم این مجاهدت به طور کامل انجام بگیرد، باید یک توجه ویژه‌اى به دانشگاه‌ها بشود؛ چون دانشگاه، محیط زیست و محیط پرورش استعدادها و نخبه‌هاست. اینجا، هم بنیاد ملى نخبگان وظائفى دارد، هم مدیران و رؤساى دانشگاه‌ها و وزارتهاى دانشگاهى مسئولیت دارند. نگاه بنیاد ملى نخبگان بر روى نخبگان نباید این بنیاد را از نگاه به دانشگاه‌ها غافل کند؛ یعنى باید یک نگاه ستادى به دانشگاه‌ها داشته باشد و ارتباط بین مجموعه‌ى بنیاد ملى نخبگان و دانشگاه‌ها باید مستحکم شود. از آن طرف هم در دانشگاه‌ها نگاه نخبه‌شناس و نخبه‌پرور حتماً بایستى در مجموعه‌ى کارهاى دانشجوئى وجود داشته باشد؛ که البته در بخشهاى تحصیلات تکمیلى، این معنا بیشتر خواهد بود. این هم یک نکته.
 خوب، حمایت از نخبگان چگونه است؟ این را من در همین بیاناتى که دوستان هم کردند، مشاهده میکنم. به نظر من مهمترین حمایت براى نخبگان این است که زمینه‌ى کار و مقدمات کار براى آنها فراهم شود. ذهن نخبه و مغز نخبه به دنبال کار، ژرف‌نگرى، تولید، خلق، گشودن بابهاى جدید و رفتن راه‌هاى نو است. امکانات سخت‌افزارى باید براى اینها فراهم شود. در مواردى، هم امکانات سخت‌افزارى، هم امکانات نرم‌افزارى باید فراهم شود تا نخبه بتواند کار و تلاش کند. البته این تلاش باید در جهت نیازهاى کشور باشد. آنطور که به من گزارش کردند، نقشه‌ى جامع علمى، بخش مهمى از این نیازها را کاملاً رعایت کرده و در این نقشه‌ى جامع دیده شده. البته من هنوز گزارش نهائى‌اى از نقشه‌ى جامع ندارم؛ دوستان با جدیت دنبال کار هستند. نظرات گوناگونى هم هست. من همین جا تشکر کنم از بعضى از جوانهاى عزیز که توى دیدار ماه رمضان به ما گفتند که ما نقشه‌ى جامع علمى را خودمان مستقل از مجموعه‌ى مسئول فراهم کردیم. من گفتم بیاورید؛ آوردند. گفتم یک خلاصه‌اى تهیه بشود که من بتوانم آن خلاصه را ببینم. آن خلاصه را هم تهیه کردند و آوردند. البته ما مجموعه را براى دبیرخانه‌ى شوراى عالى انقلاب فرهنگى فرستادیم که آنجا رسیدگى کنند، اما آن خلاصه را خود من هم باید ببینم؛ که هنوز فرصت و توفیق پیدا نکرده‌ام نگاه کنم. این اهتمام را، این بلندپروازى را در جوانها من مى‌پسندم. چند تا جوان دور هم مى‌نشینند، میگویند آقا ما نقشه‌ى جامع علمى کشور را با نگاه خودمان میخواهیم فراهم کنیم. البته قول نمیدهیم که حتماً آن نقشه‌ى جامع پاسخگوى نیاز ما به یک نقشه‌ى جامع باشد - ممکن است اطلاعاتشان محدود باشد - اما این گستاخى، این بلندپروازى، این همت، این اعتماد به نفس براى ما خیلى مطلوب و جذاب است.
 بنابراین، این چرخه‌ى علمىِ کامل لازم است. علاوه‌ى بر این، چرخه‌ى دیگرى لازم است؛ از پدید آمدن یک فکر در ذهن یک نخبه یا یک نابغه، تا تحویل آن به مرکز علمى و فعالیت علمى روى آن و تبدیل این فکر به یک علم یا به شاخه‌اى از یک علم، تا عبور از این مرحله و رفتن به میدان فناورى و به عرصه آمدن فناوران و نخبگان فناورى و صنعتى بر روى این یافته‌ى علمى، تا بعد به مسئله‌ى تجارى کردن - که به آن خواهم پرداخت - برسد؛ این هم باز یک چرخه‌ى دیگر است. پس علاوه بر اینکه یک چرخه‌ى علمى باید به وجود بیاید که علوم، همدیگر را تکمیل کنند، به هم کمک کنند، یک منظومه به وجود بیاید، چرخه و سلسله‌ى زنجیره‌وار دیگرى از تولید اندیشه‌ى علمى و ایده‌ى علمى، تا تشکیل یک مجموعه‌ى ذهنىِ علمى، تا آمدن به میدان فناورى و صنعت، تا آمدن به بازار و تبدیل به محصول هم باید حتماً به وجود بیاید. البته اینها، هم همت شما را میطلبد، هم مدیریت دستگاه‌هاى مسئول را. همه باید تشریک مساعى کنند که این اتفاق در کشور بیفتد.
 مسئله‌ى تجارى‌سازى خیلى مهم است. یافته‌هاى علمى و صنعتى بایستى بتوانند در کشور تولید ثروت کنند. برادران مسئول در دفتر ما یک محاسبه‌اى کردند؛ نظر آنها این است که تا سال 1404 ما باید بتوانیم حداقل بیست درصد از درآمد کشور را از راه صنایع دانش‌بنیان و فعالیتهاى تجارى دانش‌بنیان تأمین کنیم؛ یعنى از محل فروش محصولات علمى. این چیزى است که باید خیلى از دسترس دور نباشد. دانش، منشأ تولید ثروت است؛ البته به شکل صحیح، به شکل نجیبانه، نه آنچنان که دنیاى غرب از دانش براى تحصیل ثروت استفاده کرد؛ که من بعد ان‌شاءاللَّه اشاره‌ى مختصرى خواهم کرد. البته تجارى کردن اگر در ذهنیت دستگاه‌هاى مسئول باشد، بایستى از آغاز - یعنى از وقتى که ما پروژه‌ى علمى و پروژه‌ى صنعتى را تعریف میکنیم - به فکر تجارى کردنش باشیم؛ نگذاریم بعد از آنکه کار تمام شد، به فکر بیفتیم که بازاریابى کنیم. از اول باید این مسئله در محاسبات بیاید؛ که البته این مربوط به دستگاه‌هاى مسئول کشور است که دنبال کنند.
 پیشنهاد کردند - من اینجا یادداشت کردم - که امکان تأسیس نوع تازه‌اى از شرکتها که عبارت است از شرکتهاى علمى و فناورى، در کشور فراهم شود. خیلى‌ها هستند که مایلند دسته‌جمعى کار علمى کنند، تحقیقات علمى کنند. این کمکى که دولت و مسئولان به پیشرفتهاى علمى و فناورى میکنند، منحصر نماند به کمک به افراد؛ این شرکتها مورد حمایت قرار بگیرند. البته اینها با شرکتهاى تجارى که مالیات و تسهیلات متعارف بانکى به آنها تعلق میگیرد، اشتباه نشوند؛ بلکه به طور ویژه به این شرکتها کمک شود. فکر میکنم این کار، کار لازم و مهمى است. دولت باید در این زمینه یک مدیریت هوشمندانه‌اى به کار ببرد.
 یک مسئله‌ى دیگر که خیلى مهم است، تشکیل پژوهشگاه‌هاست. در هر دانشگاهى، علاوه بر پژوهشگاه‌هاى مستقلى که وجود دارد، لااقل باید یک پژوهشگاه جدى به وجود بیاید. خود دانشگاه‌ها به امر پژوهش، به صورت یک مجموعه در درون دانشگاه اهمیت بدهند. نخبه‌هاى ما بروند به سمت پژوهشگاه‌ها. البته نه اینکه رابطه‌شان با دانش و تعلیم و تعلم قطع شود، بلکه همچنان که میل خود نخبگان هم همین است که سراغ پژوهش بروند، جذب این پژوهشگاه‌ها شوند و در آنجا کار پژوهشى انجام دهند. امکانات - همان طورى که قبلاً عرض کردیم - در اختیارشان قرار بگیرد تا بتوانند پژوهش کنند؛ این همان چیزى است که یک نخبه را راضى میکند، قانع میکند؛ هم استعداد او را به جریان مى‌اندازد و به فعلیت میرساند و احساس میکند میتواند کار کند، هم وسوسه‌هائى که در مورد عدم امکان کار در کشور میشود - که روزبه‌روز هم این وسوسه‌ها توسعه پیدا میکند - خنثى و بى‌اثر خواهد شد.
 در این پژوهشگاه‌ها این امکان وجود دارد که از تجربه‌ى علمى و از پختگى اساتید دانشگاه‌ها که بعد از پایان دوره‌ى خدمتشان بازنشسته شده‌اند، استفاده شود و اینها حضور پیدا کنند. در این صورت، یک حلقه‌ى وصلى خواهد شد بین نسل جدید پژوهنده و پژوهشگر - که همین جوانهایند - و مجربینى که دورانى را در دانشگاه‌ها گذرانده‌اند.
 به مجموعه‌ى نخبگان خیلى کمک شده. البته گوشه کنار گله‌گزارى‌هائى هست، من هم میشنوم. غیر از این چیزهائى که حالا در این جلسه به من گفته میشود، نامه مینویسند، گزارش میدهند، گله میکنند. بنابراین گله‌گزارى‌هائى هست، این گله‌ها حق هم هست، باید هم برطرف شود، شکى نیست؛ اما شما نگاه کنید ببینید در پنج شش سال اخیر، ما کجا بودیم، به کجا رسیدیم. در مورد کمک به نخبگان و توجه به نخبگان، ما در پنج شش سال قبل از این، در نقطه‌ى صفر بودیم؛ چیزى به این نام، کارى در این جهت، حرکتى به این صورت وجود نداشت. امروز خیلى کارهاى خوبى شده. این توجه به نخبگان، این جمع کردن نخبگان، این شنیدن سخن نخبگان، این استفاده‌ى از ذهن و فکر آنها و برقهائى که در ذهن نخبه‌ها میزند، اینها چیزهاى جدیدى است. ما بایستى قدر بدانیم و متشکر باشیم. همه‌اش نباید نقاط منفى را دید.
 یکى از طبایع انسان، فزون‌طلبى است. این خصوصیت، بد هم نیست. فزون‌طلبى مثل بقیه‌ى خصوصیات و غرائز انسانى، اگر در جاى خود قرار بگیرد، در جهت خود حرکت کند، عامل پرواز انسان خواهد شد. در زمینه‌ى معنویات، هرچه انسان بتواند، باید فزون‌طلب باشد. کار علمى و کار فکرى و کار پژوهشى هم یک بخشى از معنویات است. بنابراین، این فزونى‌طلبى در انسان هست. هرچه هم انسان داشته باشد، باز یک گوشه‌ى ناقصى، کمبودى جلوى چشم انسان قرار میگیرد؛ این هیچ وقت تمام نمیشود. باید دید چه کار شده است. کارهاى زیادى شده.
 من میخواهم عرض بکنم؛ با این کمکهاى فراوانى که میشود، با وجود این کارهاى خوبى که صورت میگیرد و واقعاً باارزش است و باید از مسئولین تشکر کرد، نباید گذاشت با بوروکراسى‌هاى ادارى و پیچ‌وخم‌هاى گوناگون، شیرینى این کار در کام نخبگان تلخ شود؛ این را من جداً به مسئولین ذى‌ربط در این بخش توصیه میکنم. سعى کنند فراتر از این دیوان‌سالارى‌هاى متعارف و این پیچ‌وخم‌هاى گوناگون، راه‌هاى میانبر پیدا کنند، کارها را راحت‌تر پیش ببرند و آسانتر حرکت کنند.
 البته از این طرف نباید بى‌انصافى کرد، نباید ناسپاسى کرد؛ حقیقتاً کار شده، حقیقتاً خدمت شده؛ نیت خدمتِ بیش از این هم هست. فرمود: «نیّة المؤمن خیر من عمله»؛(1) یعنى همیشه نیت مؤمن بیش از آن مقدارى است که گنجایش عمل اوست. قصد و نیت، خیلى زیاد است؛ خوب، انسان در عمل نمیتواند همه‌ى آنها را انجام دهد. هرچه که شما از کارِ خوب انجام دادید، نیتتان باید چند برابر باشد. مؤمن اینجورى است که نیتش همیشه خیر است، از عمل او بهتر است. دستگاه‌هاى مسئول در این باب هم همین جورند؛ نیتشان واقعاً خیلى بیشتر است؛ منتها خوب، در عمل طبعاً مشکلاتى پیش مى‌آورد.
 یک چیز دیگر هم که فراموش نشود، این است که ما یک نظام رصد لازم داریم. باید دائماً رصد کنیم ببینیم خروجى این تلاشى که در زمینه‌ى نخبگان انجام میگیرد، چقدر است؛ چقدر متناسب است این خروجى با سرمایه‌گذارى‌اى که شده. اینجور نباشد که ما سرمایه‌گذارى را بکنیم، بعد خروجى نباشد. اگر خروجى کم بود یا متناسب نبود، کاشف از این است که در روشها اشکال وجود دارد، روشها غلط است. بنابراین، این کار رصد دائمى لازم دارد.
 در این بخش، فقط هم رصد کافى نیست؛ بایستى کشورهائى را هم که همت ما و نیت ما این است که از آنها جلو بیفتیم، رصد کنیم. نباید تصور کرد که کشورهاى دیگر، کشورهاى همسایه، کشورهاى اسلامى ایستاده‌اند و به ما میگویند بفرمائید جلو، تا ما از آنها جلو بزنیم؛ نه، آنها هم دارند تلاش میکنند. این رصد هم لازم است. اگر قرار است ما جلو بیفتیم، بایستى اطراف را هم بدانیم؛ بقیه‌ى بازیگران این صحنه باید زیر نظر باشند؛ بدانیم چه کار دارد انجام میگیرد؛ آن وقت بسنجیم که حرکت ما، همت ما متناسب هست یا نه.
 من چند نکته‌ى دیگر یادداشت کردم که از آنها میگذرم. ببینید، ما تأکید میکنیم روى علم. این تأکید، جدى است؛ تعارف نیست؛ از روى یک احساس کاذبِ تشریفاتىِ موسمى نیست؛ بلکه از یک تشخیص عمیق و محاسبه‌شده برمیخیزد. زورگوئى در دنیا زیاد است. زورگویان متکى به قدرتشان هستند. آن قدرت و آن ثروت و آن امکانات، برخاسته‌ى از دانش آنهاست. بدون دانش نمیشود مقابله کرد، نمیشود مواجهه کرد. من یک وقتى این حدیث را خوانده‌ام: «العلم سلطان»؛(2) علم عبارت است از اقتدار. علم، خودش یک اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشت، میتواند حرکت کند؛ هر کسى، هر ملتى، هر جامعه‌اى که نداشت، مجبور است از اقتدار دیگران پیروى کند. بنابراین، این یک محاسبه‌ى دقیق است.
 خوب، این علم دو جور میتواند هدف داشته باشد: یک جور هدفى که دارندگان کنونى علم در دنیا آن هدف را داشتند و دنبال کردند و آن هدف، هدفى است ناپاک و نامقدس. به ادعاها نگاه نکنید؛ واقعیت قضیه در پیشرفت علمى غرب، واقعیت بسیار تلخ و بسیار تأسف‌آورى است؛ واقعیتى است که انسان به هیچ قیمتى حاضر نیست به سمت آن حرکت کند. پیشرفت علم در دنیاى غرب، چه از وقتى که اساساً تحرک علمى غرب شروع شد - باید گفت تحرک فکرى، که مقدمه‌ى تحرک علمى بود - که از قرن شانزدهم میلادى در ایتالیا و در انگلیس و در جاهاى دیگر شروع شد، چه آن وقتى که انقلاب صنعتى در قرن هجدهم ابتدا در انگلیس به وجود آمد؛ ایجاد کارخانجات بزرگ و ماشینهاى عظیم که بتدریج در طول چند ده سال این اتفاق افتاد، بعد تولید ثروت از این راه - حالا آنچه که در خود آنجاها شد، چه حقوقى پایمال شد، چه فقرائى از بین رفتند، طبقه‌اى که بر اثر این ماشینهاى بزرگ به وجود آمد، چه ظلمهائى به مردم کردند، آنها بماند - بعد بتدریج گسترش این علم و فناورى در دیگر کشورهاى اروپائى، به قیمت نابودى آزادى بسیارى از ملتها، تهدید هویت بسیارى از ملتها و وارد آمدن یک ظلم عظیم، همراه با سبعیت بر بسیارى از کشورها و ملتها تمام شد. آنها احساس کردند مواد اولیه لازم دارند، احساس کردند بازار فروش لازم دارند؛ این هم در کشورهاى دیگر بود؛ لذا از این دانش استفاده کردند و در مقابل شمشیر و نیزه، توپخانه تولید کردند؛ بعد هم انگلیسى‌ها و هلندى‌ها و پرتغالى‌ها و فرانسوى‌ها و بعضى دیگر از کشورهاى اروپائى راه افتادند رفتند به اطراف دنیا، آنقدر با ابزار علم و فناورى در دنیا فاجعه‌آفرینى کردند که اگر اینها را جمع کنند، یک دائرةالمعارف عظیم خواهد شد با ده‌ها مجلد و گریه‌آور. ...(3) فقط آمریکا هم نیست؛ آمریکا بعد ملحق شده.
 شما ملاحظه کنید اینها در هند چه کردند، در چین چه کردند. در قرن نوزدهم، انگلیسى‌ها در هند فجایعى آفریدند که من یقین دارم - شما جوانها کمتر هم به تاریخ و به این چیزها اهمیت میدهید - یک‌هزارمِ آنچه را که اتفاق افتاده، شما در تبلیغات و در حرفها نشنیده‌اید. «نهرو» در کتابِ خودش مینویسد اینها آمدند هند. به گفته‌ى او، در دورانى که هنوز انقلاب صنعتى نشده بود و ماشینهاى بزرگ به وجود نیامده بود، شبه قاره‌ى هند از لحاظ صنعت، یکى از کشورهاى پیشرفته‌ى دنیا بوده. اینها براى اینکه کار خودشان را پیش ببرند، صنعت هند را نابود کردند؛ طبقه‌ى متوسط هند را نابود کردند؛ پیدایش حرکت به سمت دانش و صنعت را با انواع و اقسام تضییقها متوقف کردند؛ یک بیمارى مزمن در کالبد یک ملت به وجود آوردند و تزریق کردند؛ که هنوز که هنوز است، بعد از گذشت تقریباً صد و پنجاه سال از شروع این کارها در هند، این بیمارى در آنجا علاج نشده. شبیه این کار را در چین کردند؛ فجایعى که در چین آفریدند، فشارى که به ملت چین وارد کردند. اینها مال قرن نوزدهم است. در آفریقا چه کردند. به کمک علم، در خود قاره‌ى آمریکا چه فجایعى را آفریدند. در آفریقا و در آمریکاى لاتین، چقدر انسانهاى آزاد برده شدند؛ چقدر خانواده‌ها تارومار و نابود شدند. علم را اینجورى پیدا کردند.
 بنابراین جهت علم عبارت بود از حرکت به سمت ثروت، بدون رعایت ذره‌اى اخلاق و ایمان و معنویت. اروپائى‌ها همان وقت هم ادعاى تمدن میکردند، اما رفتارشان از وحشى‌ترین قبائل در حملات گوناگون قبیله‌اى وحشیانه‌تر بوده. اینهائى که عرض میکنم، شعار نیست؛ اینها هر کدامش سند، مدرک و تعبیرات دقیق دارد که چه کار میکردند؛ که الان مجال توضیح نیست. اگر من گوشه‌اى از آنها را میگفتم، میفهمیدید که در آسیاى شرقى، در آفریقا و در نقاط دیگر، به وسیله‌ى همین اروپائى‌ها و غربى‌ها و با ابزار علمِ آنها چه اتفاقى افتاده است. چون هدف، ثروت بود، بنابراین اخلاقى وجود نداشت، مذهبى وجود نداشت، خدائى وجود نداشت.
 ما این علم را نمیخواهیم. این علم، آن وقتى که رشد پیدا میکند و به منتها درجه میرسد، میشود مثل این چیزى که امروز کشورهاى غربى دارند؛ میشود بمب اتم، میشود این همه ظلم و ستم، میشود نابودى دموکراسى در مدعى‌ترین کشور دنیا از لحاظ دموکراسى - یعنى آمریکا - میشود اختلاف طبقاتى روزافزون و شکاف طبقاتى؛ میلیونها کارتن‌خواب، میلیونها زیر خط فقر در یک کشور ثروتمند و پیشرفته. این علم فایده‌اى ندارد. ما دنبال این علم نیستیم. نه تعلیمات انبیاء، نه تعلیمات اسلام، نه وجدان انسانى، ما را به این طریق سوق نمیدهد؛ هیچ شوقى در انسان نمى‌آفریند.
 آن علمى که ما میخواهیم، همراه با تزکیه است. همین آیاتى که اول این جلسه تلاوت کردند، به این نکته اشاره دارد: «هو الّذى بعث فى الأمّیّین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة».(4) اول، تزکیه است. تربیت دین، تربیت قرآن، تربیت اسلام این است. چرا اول تزکیه؟ براى اینکه اگر تزکیه نبود، علم منحرف میشود. علم یک ابزار است، یک سلاح است؛ این سلاح اگر در دست یک انسان بدطینت، بددل، خبیث و آدمکش قرار بگیرد، جز فاجعه چیز دیگرى نمى‌آفریند؛ اما همین سلاح میتواند در دست انسان صالح، وسیله‌ى دفاع از انسانها، دفاع از حقوق مردم، دفاع از خانواده باشد. این علم را بایستى آن وقتى در دست گرفت که با تزکیه همراه باشد. این توصیه‌ى من به شماست.
 شما بحمداللَّه جوانهائى هستید که خداى متعال به شماها توفیق داده در محیط دینى و اسلامى پرورش پیدا کنید؛ این فرصت خیلى خوبى است؛ این شبیه همان چیزى است که امام حسین (علیه‌السّلام) در دعاى عرفه به خداى متعال عرض میکند و میگوید: من تو را شکر میکنم که مرا در دولت اسلام - دولت پیغمبر - به وجود آوردى. البته فاصله‌ى ما با او خیلى زیاد است، فاصله‌ى زمین تا آسمان است؛ اما در آن جهتیم. این براى ما توفیقى است، براى شما جوانها توفیقى است.
 علم را براى خدمت، براى معنویت، براى پیشرفت فضائل انسانى، براى دفاع حقیقى از حقوق انسان باید فرا بگیریم. ثروت ملى و اقتدار ملى باید براى این باشد که این ملت بتواند برخلاف سنت رائج جهان، پرچم عدالت را در دست بگیرد. به کسى زور نگوئیم؛ به مظلوم کمک کنیم؛ با ظالم مقابل و مواجه شویم؛ جلوى ظالم را بگیریم.
 شما فکرش را بکنید؛ اگر توى این دنیائى که سکه‌ى رائج عبارت است از ظلم و زورگوئى و استکبار و استعمار و استثمار ملتها، و هر کسى که قدم در جاده‌ى دانش و علم و پیشرفت میگذارد، همین راه را دنبال میکند - یک عده‌اى زور میگویند، یک عده هم زور را میپذیرند؛ سلطه‌گر و سلطه‌پذیر، که مجموعاً نظام سلطه را به وجود مى‌آورند - یک ملتى قد علم کند، عالم باشد، قدرت داشته باشد، حرف براى زدن داشته باشد و بتواند صداى خودش را به دنیا برساند، داراى فناورى پیشرفته و ابزارهاى گوناگون ارتباطى باشد، داراى قدرت تبلیغات باشد، داراى انسانهاى با اعتماد به نفس بالا باشد و با این نظام سلطه مواجهه و مقابله کند؛ آنجائى که همه دست به دست هم میدهند تا یک ملت را مظلوم کنند، زیر پا له کنند، او به دفاع از آن ملت سینه سپر کند، ببینید در دنیا چه اتفاق عجیبى رخ خواهد داد؛ وضع دنیا دگرگون خواهد شد.
 براى این هدف کار کنید، علم را براى این فرا بگیرید، دنبال این باشید - این لازم است - والّا اگر روشى که علم‌آموزان و صاحبان علم در دنیا در این دویست سال سیصد سال دنبال کردند، ما هم ته صف آنها بایستیم، راهى که آنها رفتند، ما هم همان راه را برویم، این که هنرى نیست؛ این که هدفى نیست که انسان از جان خودش براى آن مایه بگذارد. ما بایستى راه جدیدى را باز کنیم. راه جدید این است که یک ملتى با دارا بودن ابزار علم و اقتدار علمى - که همه چیز دیگر را به دنبال خودش مى‌آورد - انگیزه‌هاى الهى و ارزشهاى الهى و اخلاق الهى را در دنیا عَلم کند و پرچمش را برافرازد. این، آن توقعى است که ما از شما داریم.
 پروردگارا! جوانان عزیز ما را در این راه پرافتخار، روزبه‌روز و بیش از پیش هدایت و کمک بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) کافى، ج 2، ص 84
2) شرح نهج‌البلاغه، ج 20، ص 319
3) یکى از حضار: «مرگ بر آمریکا»
4) جمعه: 2

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد